پس از آن كه حرّ بن يزيد، امام حسين(ع) و يارانش را در سرزمين كربلا در محاصرهي خويش قرار داد و مانع حركت آنان گرديد، عبيداللَّه بن زياد عامل يزيد در كوفه، فرماندهي سپاه يزيد را بر عهدهي عمر بن سعد گذاشت. عمر بن سعد در روز جمعه سوم محرمالحرام سال 61 قمري به همراه چهار هزار نيروي جنگي وارد كربلا شد و فرماندهي آنان را بر عهده گرفت. عمر بن سعد پيش از واقعهي كربلا، منصب حكومت "ري" را از عبيداللَّه گرفته بود وليكن با مخالفت اباعبداللَّه الحسين(ع) با يزيد و امتناع از بيعت و حركت آن حضرت به سوي كوفه، عبيداللَّه، حكومت "ري" را مشروط به خاتمه بخشيدن به قضيهي امام حسين(ع) نمود. عمر بن سعد به خاطر دستيابي به حكومتِ منطقهي وسيعِ ايالت "ري" - كه هرگز به آن نايل نيامد - فرماندهي سپاه يزيد را پذيرفت و مرتكب جنايت بزرگ غيرانساني شد. از روزي كه عمر بن سعد وارد سرزمين كربلا شد، پيوسته لشكرياني از سوي عبيداللَّه بن زياد براي وي فرستاده ميشد. بنابر روايتي تا ششم محرم، متجاوز از 20000 نفر در سپاه عمر بن سعد گرد آمدند.
روز آزاد شدن حضرت "يوسف (ع)" از زندان و استحباب روزه براي رفع هر گرفتاري
روز سوم ماه محرم روزیست که حضرت یوسف (ع) از زندان بیرون شده . در مفاتيح الجنان روايتي نقل شده كه هرکه آنروز را روزه دارد ، آسان فرماید حق تعالی بر او کارهای مشگل را و برطرف کند از او اندوه را و دعایش مستجاب گردد.
پس از تثبيت اسلام در مدينه و نواحي اطراف آن، پيامبر اكرم (ص) به حكم صدور جهاني اسلام به نقاط ديگر دنيا، با ارسال نامه به پادشاهان و امپراتوران زمان، رسماً دعوت به اسلام را آغاز كرد. مورّخين، تعداد نامه هايى را كه رسول گرامي اسلام (ص) در اين زمان ارسال فرمود، بين 12 تا 26 نامه ذكر كردهاند. مخاطبين نامهها نيز پادشاهان و فرمانروايان روم، ايران، حبشه، بحرين، يمن و برخي ديگر از سرزمينهاي بزرگ آن عصر بودند و هر كدام از آنها به گونهاي نسبت به دعوت حضرت رسول، واكنش نشان دادند. چند سال پس از اين دعوت، دين اسلام، گسترش چشمگيري يافت.
ورود كاروان اباعبداللَّه الحسين (ع) به سرزمين كربلا (61 ق)
پس از آن كه والي مدينه، امام حسين(ع) را براي بيعت با يزيد تحت فشار قرار داد، آن حضرت به مكه رفت و پس از مدتي، در روز ترويه يعني هشتم ذيحجّهي سال 60 قمري از مكهي معظمه به سوي عراق مهاجرت فرمود. در اوايل ماه محرم سال 61 قمري، لشكريان عبيداللَّه بن زياد به فرماندهي حُرّ بن يزيد رياحي با آن حضرت مواجه شده و مانع پيشروي آن حضرت به سوي كوفه شدند. گرچه حرّ بن يزيد، مأموريت داشت با امام حسين(ع) برخورد شديد نمايد وليكن رفتار وي با امام بر رِفق و مدارا بود. از اين رو حرّ و لشكريانش در نماز جماعت امام حسين(ع) شركت ميكردند و به خطبههاي دلنشين وي گوش جان ميسپردند و اين دو سپاه چند روز بدون هيچگونه مشكلي در كنار هم بودند. امّا عبيداللَّه بن زياد كه در جنگ با اباعبداللَّه الحسين(ع) اصرار فراوان داشت، نامهاي به حرّ بن يزيد نوشت و وي را مأمور سختگيري بر امام حسين(ع) نمود. حرّ بن يزيد نيز طبق فرمان، راه را بر امام حسين(ع) و يارانش مسدود نمود و آنان را به سوي منطقهي خشك و بيحاصلي به نام كربلا هدايت كرد و در آنجا آنان را در محاصرهي خويش قرار داد. قافلهي امام حسين(ع) چون به سرزمين كربلا رسيدند، آن حضرت پرسيد: اين زمين چه نام دارد؟ عرض كردند: كربلا. آن حضرت تا نام كربلا را شنيد، فرمود: اَللّهمَّ اِنّي اَعوُذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلاءِ. و سپس فرمود: اين، موضع كَرْب و بَلا و محلّ محنت و عِنا است. فرود آييد كه اينجا منزل و محل خيمههاي ما است و اين زمين، جاي ريختن خون ما است و در اين مكان قبرهاي ما واقع خواهد شد. جدّم رسول خدا (ص) مرا به اين امور خبر داد. به ناچار، آن حضرت و ياران و اصحابش در روز پنجشنبه دوم محرمالحرام سال 61 قمري در آن سرزمين فرود آمدند و حرّ بن يزيد نيز با سپاهيانش در مقابل آن حضرت، خيمه زدند.
درگذشت فقيه بزرگ شيعه "ابوالحسين مسعود بن عيسي" معروف به "شيخ ورام" (605 ق)
ابوالحسين مسعود بن عيسي معروف به شيخ وَرّام بن ابي فِراس المالكي الاَشتري، از اولادِ مالك بن حَرَثِ اشترِ نخعي - از اصحاب اميرالمؤمنين امام علي(ع) - ميباشد. ايشان، جدِّ مادري عالم بزرگ اسلام، سيد بن طاووس و ابن ادريس حِلّي است. امام فخر رازي، از شاگردان او به شمار ميرود و كتاب الف: مساله في المواسعه و المضايقه و تنبيهُ الخاطر و نَزْهَةُ النّاظِر در اخلاق معروف به مجموعهي وَرّام نيز از اين فقيه بزرگوار شيعي است.
«امر» به معنای فرمان دادن و «نهی» به معنای بازداشتن و منع از انجام کاری است. «معروف»، هر آن چیزی است که عقل و دین، آن را به نیکی و خوبی می شناسند و معرفی می کنند و «منکر»، هر آن چیزی است که عقل و شرع، آن را ناپسند می دارند. پس امر به معروف، یعنی فرمان دادن به انجام کارهای نیک و نهی از منکر، به معنای بازداشتن از بدی و ناپسندی است. یکتاپرستی، نیکی به پدر و مادر، انفاق به خویشاوندان، کمک به مساکین و درماندگان، برپایی نماز، پایبندی به عهد، مبارزه با ظلم و ستم، امر به معروف و نهی از منکر، پرداخت وجوهات شرعی و... نمونه هایی از معروف ها، و شرک به خداوند، زنا و فحشا، ربا، سرقت، دست درازی به اموال یتیمان، تکبر، اسراف و بدخویی، نمونه هایی از منکرهای ذکر شده در قرآن کریم می باشند. دستور قرآن کریم بر ضرورت و وجوب امر به معروف و نهی از منکر کاملا آشکار است. در آیه ای می خوانیم:«و باید از میان شما گروهی باشند دعوتگر به خیر که به نیکی (معروف) فرمان دهند و از ناشایستی(منکر) باز دارند و اینان رستگارانند». دراهمیت امر به معروف و نهی از منکر همین بس که در قرآن کریم، نام آمرین به معروف، در کنار نام پیامبران آمده است و کیفر قاتلان آنان، مثل کیفر قتل انبیاست. برای امر به معروف و نهی از منکر، سه مرحله را متذکر شده اند: نخست این که انسان، از بروز گناه، اندوهگین باشد و قلبا راضی از کار منکر نبوده و از آن متنفر باشد. در این مرحله هیچ کس معاف نیست و حتی افراد ناتوان نیز باید از گناه متنفر باشند؛ زیرا اگر کسی راضی به عمل قومی باشد، در عمل آنان شریک است. در مرحله دوم، آمر به معروف، با زبان به خلافکار هشدار می دهد و به خوبی ها سفارش می کند، و مرحله سوم آن است گه اگر بیان، اثر نکرد، با قدرت در برابر منکرات بایستد. این اِعمال قدرت و خشونت باید بسیار سنجیده و حساب شده باشد تا موجب بروز هرج و مرج در جامعه و ایجاد منکرهای بزرگ تر نگردد. آثار فردی و اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر، آن قدر فراوان است که در قرآن و روایات، حساب این دو فریضه پربرکت از دیگر فریضه ها جدا شده است. بهره مندی از الطاف خداوند، نجات از قهر و غضب الهی، وفور نعمت های اقتصادی، کسب حلال، عزّت و سرافرازی مؤمنین، سرکوبی و کنترل اشرار و برقراری نظم و انضباط اجتماعی، نمونه هایی از آثار و برکت های آن است. در بُعد فردی، کسی که آمر به معروف باشد، خود، اهل معروف خواهد شد و خواه ناخواه، به رستگاری خواهد رسید و در بُعد اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، ضامن بقای کلیه برکت های معنوی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مسلمین است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره آداب امر به معروف و نهی از منکر فرمود: آمر به معروف، نیازمند آن است که به حلال و حرام آگاه و از آن چه دیگران را امر و نهی می کند، خود، فارغ شده باشد. برای خلق، ناصح مهربان و با آنان رفیق باشد. با لطف و بیان خود، آنان را دعوت کند، اخلاق آنان را بشناسد تا با هر یک مناسب شأنش رفتار کند، به مکر نفس و نیرنگ های شیطان بینا و بر آن چه بدو رسد، شکیبا باشد و آنان را به سبب آن چه بدو رسیده، مکافات و از آنان شکایت نکند، خشونت نورزد و برای نفس خود خشمگین نشود. نیّت خود را برای خدا خالص گرداند و از او یاری بخواهد و در پی رضایت او باشد. پس اگر با او مخالفت و در حقش جفا کنند، صبر پیشه کند و اگر با او موافقت کنند و سخنش را بپذیرند، سپاس گزاری کند و کار خود را به خدایش واگذرد و به عیب خویش بنگرد».
شهادت دكتر "فتحي شقاقي" دبير كل جنبش جهاد اسلامي فلسطين (1995م)
دكتر فتحي شقاقي، دبيركل جنبش جهاد اسلامي فلسطين در سال 1951م، در اردوگاه آوارگان فلسطيني در شهر غَزّه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه به معلمي روي آورد و با اتمام دروس دانشگاهي خود در رشته پزشكي، به طبابت در يكي از بيمارستانهاي بيت المقدس پرداخت. دكتر فتحي شقاقي در سال 1968م، به جنبش جهاد اسلامي فلسطين پيوست و پس از مبارزات طولاني بر ضد صهيونيستها، به دبير كلي جنبش جهاد اسلامي برگزيده شد. وي روز جهاني قدس را روز احياي اسلام و احياي جهاد ضد صهيونيستي ميدانست و آن را گرامي ميداشت. اين مبارز فلسطيني در راه آرمان ملت فلسطين تلاش فراواني از خود نشان داد و دشمن صهيونيستي را به فكر انتقام واداشت. دكتر فتحي شقاقي سرانجام در اقدامي تروريستي در 26 اكتبر 1995م به دست عوامل سازمان جاسوسي اسرائيل (موساد) در والتا پايتخت مالت واقع در درياي مديترانه مورد سوء قصد واقع شد و در 44 سالگي به شهادت رسيد. ترور فتحي شقاقي، واكنش تند مسلمانان و مخالفان صهيونيسم را برانگيخت و بار ديگر ماهيت تروريستي اين رژيم غاصب را به همگان نشان داد.
ابوهادي جعفر بن سيدمهدي بن حسن حسيني، از علماي اماميهي خاندان آلقزويني و شاعري ماهر و اديبي لغوي است كه در "حِلِّه" در عراق سكونت داشته و داراي رياست مذهبي بوده است. اين عالم گرانقدر نزد پدر خود و شيخ انصاري و فاضل ايرواني به مدارج عالي علمي دست يافت و سپس به تدريس و تاليف مشغول شد. كتاب اشراقات در منطق و تلويحات در اصول فقه از تاليفات ميرزاجعفر قزويني ميباشند. ميرزاجعفر قزويني در حله وفات يافت و در نجف اشرف دفن گرديد.
آيت اللَّه ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني در سال 1310 ق در قزوين به دنيا آمد و دروس حوزوي را در قزوين و سپس در تهران گذراند. پس از ورود آيت اللَّه حائري يزدي به قم، به اين شهر عزيمت كرد و به تدريس و تاليف پرداخت. ميرزاي قزويني پس از اخذ درجهي اجتهاد راهي قزوين گرديد و حوزه آن ديار را احياء كرد. وي از افراد نادري بود كه علوم عقلي و نقلي را به خوبي فرا گرفته و مدارج عالي كمال را پيمود. علامه سيدابوالحسن قزويني سرانجام پس از سالها مجاهدت، در 85 سالگي به لقاءاللَّه پيوست و در حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.
گاهشماری هجری قمری، گاهشماری براساس چرخش ماه است که توسط مسلمانان و نیز در بسیاری از کشورهای اسلامی به عنوان سالنمای مذهبی یا در مواردی سالنمای مدنی استفاده میشود. از این سالنمای در بسیاری از آیینهای اسلامی، از قبیل روزه، حج، تعیین ماههای حرام، و عزاداری استفاده میشود. در زمان خلافت عمر بن خطاب خليفه دوم مسلمين به توصیه علی بن ابیطالب هجرت پيامبر اسلام از مكه به مدينه مبدأ اين تقويم قرار گرفت و مدون شد. قبل از جهانی شدن گاهشماری میلادی در بسیاری از کشورهای اسلامی و رسمی شدن گاهشماری هجری خورشیدی در ایران و افغانستان، سالنمای هجری قمری سالنمای اصلی سرزمینهای اسلامی بود و وقایع تاریخی در اکثر قریب به اتفاق موارد با این گاهشماری ثبت میشد. مبدأ گاهشماری هجری قمری مانند گاهشماری هجری خورشیدی، سال هجرت پیامبر اسلام، محمد، سال ۶۲۲ میلادی از مکه به مدینه می باشد. آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه روز دوشنبه (۱ ربیعالاول/ ۲۴ شهریور سال ۱ هجری) برابر با ۱۳ سپتامبر ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) و ورود پیامبر به مدینه روز ۸ ربیعالاول همان سال میباشد. سرآغاز گاهشماری هجری قمری روز جمعه «۱ محرم سال ۱ هجری قمری» (۲۷ تیر سال ۱ هجری شمسی) برابر با ۱۶ ژوئیه ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۹ ژوئیه ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است.